#آیان_کتاب
#ayanketab http://ayanketab.com/product/سیاه-قلب/«مگی»
و پدرش «مو» ، عاشق کتاب هستند و زیاد کتاب میخوانند. مو نیروی عجیبی
دارد ؛ او میتواند با بلند خواندن شخصیتهای کتاب را به دنیای واقعی
بیاورد ، اما شخصیتهای داستانی وارد زندگی آنها شده و دردسرآفرین شدهاند.
شب قبل از سفر بیگانهای وارد خانهی آنها میشود ؛ مگی از او میترسد ...
بیگانه کسی نیست ، جز «گرد انگشت» ، یک شخصیت داستانی خسته از دنیای شلوغ و
پرسروصدا که حالا میخواهد برگردد به کتاب. ماجراهایی پیش میآید و مگی
میفهمد مو با هدف مخفی کردن کتاب «سیاهقلب» راهی سفر شده است. مو کتاب را
در کتابخانهی «خاله الینور» مخفی میکند ، اما شبانه آدمهای «کاپریکورن»
، یکی دیگر از شخصیتهای کتاب سیاهقلب ، سر میرسند و مو و سیاهقلب را
با خودشان میبرند. خاله الینور و مگی برای نجات جان مو به محل اقامت
کاپریکورن میروند. درزندان مگی پی به راز عجیبی میبرد : مو میگوید یک
روز که داشته با صدای بلند سیاه قلب را میخوانده ، گردانگشت و باستا و
کاپریکورن از توی داستان آمدهاند بیرون و مادر مگی به همراه دو گربهای که
همیشه موقع خواندن کتاب روی دامن او مینشستهاند رفته توی کتاب. گردانگشت
میخواهد برگردد به کتاب ، اما کاپریکورن و باستا میخواهند مو با جادوی
زبانش شخصیتها را جابهجا کند. اینکه چه اتفاقی میافتد ، آیا مادر مگی
برمیگردد به دنیای واقعی و گردانگشت وباستا و کاپریکورن به خواستهی خود
میرسند ، چیزی است که در کتاب سیاه قلب نوشته شده.